loading...

اینجا بدون من

مرا هزار امید است و هر هزار تویی!

بازدید : 197
يکشنبه 3 خرداد 1399 زمان : 18:22

1.مورد دوم پست قبل که گفتم کلی ذهنم رو مشغول کرده بود و نمیدونستم چیکار کنم...از همون موقع تو دلم گفتم میسپارم به خودت و خودت هر راهی که بهتره بزار جلوی پام ،به طرز عجیبی آروم شدم و امشب اون خواسته به بهترین شکل به اجابت رسید... شاید از نظر خیلی‌ها اون چیزی که میخواستم خیلی کوچیک و بی اهمیت باشه ولی برای خودم مهم بود.چون خیلی وقت بود بهش فک میکردم و باعث شادی دل پدرو مادرم شد.امشب باز دلم قرص شد که هنوز حواسش بهم هست.وقتی همه‌ی این اتفاقات رو انقدر خوب و مرتب پشت سر هم میچینی، همش به خودم میگم آخه به چی من نگاه میکنی که اینکارارو با من میکنی...؟

بررسی خرید و فروش سیم کارت
بازدید : 205
پنجشنبه 31 ارديبهشت 1399 زمان : 12:22

1.امروز عصر بعد از یه دوره رکود و خمودی پاشدم و برنامه ریزی کردم و انقلاب کوچکی به پا شد.معمولا بعد این انقلاب‌ها و تغییرات کوچیک حالم بهتر میشه.همزمان که زیر پلوی سحری رو خاموش کردم چراغ‌ها هم خاموش شد و دراز کشیدم تو تاریکی و "کوچه‌ها، خونه‌ها، تموم عاشقا رفتن از اینجا" رو گوش میکنم.ملودیش رو دوست دارم."یه غربت از جنس سفر، یه جاده‌ی تاریک و دور، منی که پرسه میزنم، تو تاریکی به سوی نور، سرگردونم آی سرگردونم..." اهل منزل؟ تا الان شونصد تا پادشاه رو خواب دیدند لابد!

download بهترین نمونه سوالات آزمون استخدامی فولاد مبارکه اصفهان pdf
بازدید : 217
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 19:23

امروز عصر برخلاف روزهای دیگ من که خوابیدم دخترها هم اومدن کنارم و خوابیدن.زیر پتو جلوی کولر هم که میدونید خواب چقدر میچسبه!(البته الان کولر خاموشه).گذاشتم حسابی بخوابن که شب تا هرموقع تونستن بیدار بمونن.اگه تا سحر هم بشه که چه بهتر (فک نکنم البته).

«من و کتاب» | نقدی بر وضع موجود
بازدید : 228
پنجشنبه 24 ارديبهشت 1399 زمان : 19:23

| صبح تو دلم بهش گفتم خداجون امروز یه کاری کن این دوتا مشغله‌ی ذهنی من برطرف شه و راحت شم.ازش خواهش کردم و گفتم اینا واسه تو هیچی نیست و برات کاری نداره به شرطی که بخوای! نخواست و نشد.تازه بدتر هم شد.تو دلم ازش تشکر کردم که اوضاع روبراه نشد که هیچ، بدترم شد و حسابی ازت دلگیرم...(این قسمت رو بعدا اضافه کردم...) شب نشده، از دلم درآورد.ایندفه بهش گفتم ببخشید من یه خورده صبرم کمه و عجولم و زود قضاوت میکنم.ببخش و به دل نگیر (:

«من و کتاب» | نقدی بر وضع موجود
بازدید : 318
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 12:21

فیلم "کفرناحوم"(capernaum) رو دیدم بالاخره.فیلمی‌به کارگردانی نادین لبکی که محصول سال 2018 لبنان هست و به نظرم یکی از بهترین فیلم‌هایی بود که تا حالا دیدم.اگرچه پر از غم و تلخی و سیاهی بود.

روانشناس خوب کیست و روانشناسی چیست
بازدید : 303
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 5:23

وقتی اومد یه گلدون که یه گل کاغذی توش بود رو بهم داد.با خنده گفتم به به! حالا بزارمش به حساب کدوم مناسب و اتفاق؟ گفت بزار به حساب اینکه دلم برات تنگ شده بود و دوستت دارم! تشکر کردم و گذاشتمش روی میز، کنار همون مبلی که روبروی در حیاطه و جای خودمه و غروبها و شبا اغلب اونجا میشینم و یه نسیم خیلی خنکی از بیرون میاد و آدم رو کیفور میکنه.اینجوری با این گلدون جدید گوشه‌ی دنجم، دنج تر شد!

تقدم عدالت بر احسان
بازدید : 230
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 5:23

جدیدا شبا سر مسواک زدن کلی سوسه میاد و دنبال اینه که یه جوری بپیچوندش(البته قبل تر‌ها هم همچین علاقه مند نبود).مثلا امشب بهونه اش این بود که من خوابم میاد و آب که به صورتم بخوره دیگه خواب نمیرم.چون شب قبلش هم همین حرفا رو میزد دویدم دنبالش که بگیرمش و اونم هی دور میز آشپزخونه میدوید وبا خنده فرار میکرد.دیدم دستم بهش نمیرسه یه لحظه وایسادم و با یه حالت خیلی جدی گفتم باشه! من فقط به خاطر خودت و سلامتی دندونات میگم.خود دانی...فک میکنید چیکار کرد؟ متحول شد و رفت مثه بچه‌ی آدم مسواکش رو زد و بعد خوابید؟ نه خیر! فقط قسمت آخر رو انجام داد و رفت سرجاش تخت گرفت خوابید!

تقدم عدالت بر احسان
بازدید : 205
جمعه 11 ارديبهشت 1399 زمان : 17:23

صبح رو با خستگی و کسالت شروع کردم.دقیق تر بخوام بگم داشتم خوابهای آشفته‌‌‌ای میدیدم که تو یکیشون موطلایی گم شده بود و من داشتم از ترس و دلهره سکته میکردم.بعد جالب اینه که توی یک جمع شلوغ خانوادگی هم بودم ولی کسی عین خیالش نبود که بچه‌ی من گم شده.بعد یهو با صدای خود فرد گمشده از خواب پریدم که داشت میگفت وای مامان خواب موندیم.کلاسم شروع شد.سریع پاشدیم و دست و صورت شستیم و آنلاین شدیم.تا یازده دیگه کارش تموم شد ولی من دقیقه به دقیقه حالم بدتر میشد.دیگه باز خوابیدم و دخترها هم هر آتشی میتونستن سوزوندن و حسابی خونه رو ترکوندن.ساعت دو دیگه تو اوج بدحالی بودم.ولی پاشدم و دست و صورتم رو شستم و کم کم شروع کردم به انجام کارها.تا ساعت شیش همه کارها انجام شد و خونه تمیز و مرتب.برگ انگور هم چیدم و برای افطار خودم دلمه گذاشتم.با میم هم تلفنی صحبت کردم و گفت احتمالا فردا یا پس فردا برمیگرده.از آرامش و حس خوب الانم بگم که بعد از انجام اونهمه کار نشستم روی مبل کنار در حیاط در حالی که باد خیلی خنکی میاد و دخترها بیرون مشغول بازی هستن.پنجره آشپزخونه رو هم باز کردم و باد هی پرده رو تکون میده و میرقصونه.

Be careful what you wish for
بازدید : 191
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 12:26

هر سال اوایل بهار و ماه فروردین که فصل زاد و ولد گنجشگ‌هاست ما با یه اتفاق روبرو بودیم.توی حیاط درست کنار در ورودی ساختمان، بالا یه جاهای بالکن مانند کوچیکی هست که گنجشک‌ها اونجا لونه دارن.هر سال همین موقع‌ها تقریبا هر روز یه دونه بچه گنجشک میدیدیم تو اندازه‌های مختلف که به هر دلیلی از بالا سقوط میکردن و جان به جان آفرین تسلیم می‌کردند! اوایل ناراحت بودیم از این صحنه‌ها ولی الان فهمیدیم این قانون طبیعته و این طفلکی‌ها عمرشون به دنیا نبوده لابد.

ابد در پیش داریم!
بازدید : 218
سه شنبه 8 ارديبهشت 1399 زمان : 12:26

1.من همیشه به کاکائو و متعلقاتش مثل شکلات کاکائویی، شکلات تلخ، کیک کاکائویی و نوشیدنی‌های کاکائویی ارادت داشتم و دارم.این ارادت و علاقه تو این دوران قرنطینه تبدیل به یه عطش وحشتناک شده‌.اصن هیچی نگم بهتره.ولی امشب که با دخترها نشستیم و "چارلی و کارخانه شکلات سازی" رو دیدیم و همزمان کیک کاکائویی خوردیم حس میکنم دیگه داره حالم بهم میخوره از خودش و ترکیبات و مشتقاتش! و دیگه دلم نمیخوادش هیچوقت.فیلمش ولی خوب بود.

ابد در پیش داریم!

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 18
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 9
  • بازدید کننده امروز : 10
  • باردید دیروز : 10
  • بازدید کننده دیروز : 10
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 26
  • بازدید سال : 1112
  • بازدید کلی : 9437
  • کدهای اختصاصی